?????
✅پرسش:
داستان هاي قراني سنبليک هستن يا واقعيت دارن ؟
?پاسخ:
همه داستان هاي قرآني واقعيت هاي تاريخي هستند که به وقوع پيوسته است و بعد قرآن کريم آن ها را بيان کرده است.
☘️در خود قرآن هم به حقيقت و واقعي بودن اين داستان ها اشاره شده است:
“لَقَدْ کَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِي الأَلْبَابِ مَا کَانَ حَدِيثاً يُفْتَرَى وَ لَـکِن تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ کُلَّ شَيْء وَ هُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْم يُؤْمِنُونَ"؛(يوسف، 111) به راستى که در سرگذشت آنان براى خردمندان عبرتى است، سخنى نيست که به دروغ ساخته شده باشد، بلکه تصديق آنچه [از کتاب هايى] است که پيش از آن بوده و روشنگر هر چيز است و براى مردمى که ايمان مى آورند رهنمود و رحمت است.
?و: “وَ کُـلّاً نَّقُصُّ عَلَيْکَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ وَجَاءکَ فِي هَـذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَةٌ وَ ذِکْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ"؛( هود، 120) و هر يک از سرگذشت هاى پيامبران [خود] را که بر تو حکايت مى کنيم چيزى است که دلت را بدان استوار مى گردانيم و در اينها، حقيقت براى تو آمده و براى مؤمنان اندرز و تذکرى است.
?قرآن کتاب هدايت و از سوي حق مطلق است و امکان ندارد قصه هاي ساختگي را براي هدايت بيان کند. اصولاً خداوند متعال به اين کار نياز ندارد.
?البته قصه يکي از راه هاي هدايت و تفهيم مطلب است و عالمان بزرگ ما نيز از داستان به بهترين وجه براي بيان مقصود خود استفاده کرده اند. در داستان هاي بشري تخيل اشکال ندارد، اما قرآن کتاب تاريخ و داستان نيست. در آن جز حق چيزي يافت نمي شود و حق را با امور خيالي و ساختگي و غير واقعي تلفيق نمي کند؛ زيرا در اين صورت حق نخواهد بود.
✍️اساساً از ويژگى هاى دعوت پيامبران الاهي، پرهيز از استفاده از راه هاى نامطلوب در تبليغ است -که اصل اعتماد مخاطبان را مخدوش مى کند- از اين رو، پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) مانند ساير پيامبران، براى رساندن پيام الاهى به مردم، نيازى به ساختن افسانه يا داستان هاى غير واقعى نداشتند تا بپذيريم داستان هاى قرآن کريم غير واقعى بوده است
☘️علامه طباطبائى در نقد کساني که داستان هاي قرآن را سمبليک مي دانند، در ذيل داستان آزر عموى حضرت ابراهيم (علیه السلام) مي گويد:
?برخى پژوهشگران گمان کرده اند اين که قرآن کريم در بسيارى از داستان هاى گذشتگان، عناصر اصلى قصه مانند زمان، مکان و شرايط طبيعى، اجتماعى و سياسى را ذکر نمى کند، از آن رو است که قرآن در قصه گويى روشى برگزيده است که بهتر به هدف و مقصد برسد، بى آن که در صدد بازشناساندن درست از نادرست باشد؛ از اين رو، ممکن است در راه رسيدن به مقصد خويش (يعنى هدايت آدميان به سعادت)، از داستان هاى متداول ميان مردم يا اهل کتاب بهره گيرد، هرچند به صحّت آنها اطمينانى نباشد يا حتى قصه اى خيالى باشد.
?اين سخن خطا است؛ زيرا قرآن کتاب تاريخ يا نوشته اى تخيلى نيست، بلکه کتابى نفوذناپذير است که باطل از هيچ سو بدان راه ندارد، سخن خدايى است که جز حق نگويد و براى رسيدن به حق، از باطل مدد نجويد. چگونه قابل تصور است که مقصدى حق مطلق باشد، در عين حال از طريقى، باطل بدان نفوذ کند؟!(1)
1. طباطبائي، سيد محمد حسين، الميزان، ج 7، ص 165- 166، جامعه مدرّسين، قم.
آخرین نظرات