حضرت ابراهیم علیه السلام بسیار میهماندوست بود و تا میهمان به خانه حـضرت نمى آمـد ، غـذا نمی خـورد . روزی هیچ میهمانی نداشت از خانه بيرون آمد و دنبال میهمان بود ، پیرمردی را ديد. جوياى حـال او شـد ، و فهميد آن #پيرمـرد ، بت پرست است حضرت ابراهيم به پیرمرد گفت افسوس! اگر بت پرست نبودی، میهمان من میشدى و از غذاى من میخوردى . پيرمرد از كنار ابراهيم گذشت در ايـن هنگام #جبرئيل بر حضـرت ابراهيم نازل شد و گفت خداوند میفرمايد اين پيرمرد ، هفتاد سال مـشرك و بت پرست بود ، ولی ما رزق او را كـم نكرديم . اينـك که غـذای يـك روز او را به تو حواله نموديـم ، تـو به خـاطر بت پـرستى ، به او غذا ندادى #حضرت_ابراهيم عليه السلام پشيمان شد و به جستجوى آن پيرمـرد رفت . او را پيـدا كرد و با اصرار به خـانه خـود دعـوت نمـود . پيرمـرد بت پرست گفت چرا بار اول مرا رد كردى ، ولی حالا دعوت میکنی؟ حضرت ابراهيم ، پيام و هشـدار خداوند را به او خبرداد. پيرمردبه فكر فرو رفت و گفت نافرمانى از چنـيـن خـداوند بـزرگـوارى ، دور از #مروت و جوانمردى است . آنگاه به یگانگی خـداوند اقرار نمود و آيين ابراهيم عليه السلام را پذیرفت. ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
رحمت خدا
آخرین نظرات