✅ خاطره ای قابل تأمل از استاد احمد ابوالقاسمی
? تجربهي گرانقيمتي را در كشور آلباني به دست آوردم. دو سال و نيم آنجا معلم قرآن بودم. ابتداي كار چند كلاس روخواني و روانخواني قرآن راه انداختم، اما ديدم دائماً شركتكنندگان در اين كلاسها رو به ريزش هستند. اگر در شروع سي نفر بودند، كلاس با پانزده نفر تمام ميشد.
? كلاس ديگري راهاندازي كردم به نام آشنايي با قرآن كه قرآن چيست و چه ميگويد؟ تا كي ميتواند هدايتگر باشد؟ وقتي مردم آنجا با اين مباحث بيشتر آشنا شدند، تازه فهميدند كه خوب است شب و روز قرآن بخوانند. اينها وقتي جذب كلاس روخواني و روانخواني ميشدند، ريزش كه نداشتند هيچ، چند نفر ديگر را هم با خودشان ميآوردند…
? اول بايد نشان بدهيم قرآن چيست و چرا به آن نياز داريم.
مردم چون به اين نتيجه رسيدهاند كه برخي دانشها و مهارتها برايشان لازم است، ميروند ياد ميگيرند، آنهم با هزينههاي سنگين. حالا اگر مردم واقعاً به اين نتيجه برسند كه براي سعادت دنيا و آخرتشان نياز به آموزههاي قرآن دارند، حاضرند براي اينكار وقت و هزينه صرف كنند. انگار ما اين راه را كمي اشتباه رفتهايم.
آخرین نظرات