حکایت امروز ما
فردی هنگام راه رفتن پایش به سکه ای
خورد. تاریک بود، فکر کرد طلاست.
کاغذی را آتش زد تا آن را ببیند. دید 2
ریالی است. غافل ازینکه کاغذی که آتش زده یک اسکناس ده هزار تومانی بوده. گفت: چی را برای چی آتش زدم. .
و این حکایت زندگی خیلی از ماهاست که چیزهای با ارزش را برای چیزهای بی ارزش آتش می زنیم و خودمان هم خبر نداریم. آرامش
امروزمان را فدای چشم و هم چشمی ها و مقایسه کردن های خود می کنیم و
سلامتی امروزمان را با استرسها و
نگرانی های بی مورد به خطر می اندازیم!
آخرین نظرات