?☘?☘? جزءنگری و کل نگری
چند روز پیش” لافکادیو” اثر ماندگار “شل سیلور استاین” را می خواندم. او به زیبایی با خطوط و کلمات، تغییر و تبدیل تدریجی یک شیر جنگلی به شکارچی را توصیف کرده است. این شاعر، نویسنده و تصویرگر بزرگ در بخشی از این کتاب خواندنی، درباره ی مهارت لافکادیو در تیراندازی این گونه با استادی و جزیی نگریِ افسانه ای می نویسد: “دیری نگذشت که توانست با تیر، نارگیل را از روی درخت ها، بعد توت ها را از روی بوته ها، بعد مگس هارا از روی سر آن ها، بعد گرد و غبار را از روی گوش های مگس ها و بالاخره نور خورشید را از روی گرد و غبار بیندازد.” از مزایای خانه نشینی در این روزها، یکی همین جزیی نگری ماست. حواسمان به موجودات خیلی خیلی ریز و نادیدنی هست که کجا هستند و ممکن است کجا بنشینند و کی و چطور باید دست هایمان را بشوییم….. کل نگری مان هم خیلی خوب شده. مثلا می دانیم اگر حواسمان به این موجودات خیلی خیلی ریز نباشد، بعد از مدتی چه اثری روی کل افرادی که با آن ها تماس داریم و در نهایت جامعه می گذارد. اما ما باید حواسمان به موجودات خیلی خیلی ریز دیگر هم باشد. چربی هایی که از لقمه لقمه ها، کم کم در بدنمان ذخیره می شوند و بعد از مدتی چاقمان می کنند و یا در خون و کبدمان جا خوش می کنند. تنبلی ها که کم کم در روحمان رخنه می کنند و فراگیر می شوند. وسواس ها، استرس ها و نگرانی ها که آرام آرام پیش می آیند و ما را در خود فرو می برند. کلمات کوچکِ دعاها، کتاب ها، سخن های مهربانانه و افکار ریز مثبت، بهترین راه حل برای پر کردن کم کم و تدریجی ظرف آرامش و شادی ما هستند. محمدحسن حسینی
آخرین نظرات