اوصاف نیکان میتوان به سه خصلت بارز ایشان اشاره کرد:
1ـ عبادت :
اولین حقیقت روحیه تعبد و انجام عبادت در ایشان است. پیغمبر ختمیمرتبت(ص) دراینباره می فرماید:
«الإِحْسانُ انْ تَعْبُدَ اللّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ».([23])
(مقام محسنین یا) احسان، یعنی خدا را بهگونه ای عبادت کنی که گویی با چشم سر او را می بینی و در برابر او ایستاده ای. آنگاه که بنده با چشم سر او را می بیند، برای نماز چگونه «اللّه اکبر» می گوید؟ چگونه حمد می خواند؟ چگونه رکوع و سجود می کند؟ آن نماز، چه نمازی خواهد شد؟ در این حالت اوج ادب از انسان ظهور می کند. یعنی هنگامی که انسان در برابر حضرت حق «اللّه اکبر» می گوید، در حقیقت برای حضور در پیشگاه ذات اقدس الهی مُحرم می شود. از محضر او هم هیچگاه غایب نمی شود و به تجارت و امور دنیایی مشغول نخواهد شد. این یک شعاع حقیقت نیکان است.
2ـ خدمت به خلق :
اما حقیقت دیگر احسان، نیکی کردن به بندگان خداست. نیکان قوم موسی(ع) به قارون گفتند:
)وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ(([24])
به مردم نیکی کن، چنانکه خداوند متعال با این ثروتی که از راه حلال به تو داده است، به تو نیکی کرده است. این معنای احسان خدا به قارون در قرآن است.
نقل شده است که به یکی از یاران پیغمبر خاتم(ص) گفته شد میخواهی عمرت را در چه راهی صرف کنی؟ گفت: می خواهم خدا را عبادت کرده و با جان و دل به خلق خدا خدمت کنم. گفتند: تا چه وقت چنین خواهی کرد؟ گفت: تا هر وقت که در حیات دنیایی باشم. چراکه من عاشق خدمت و عبادت هستم، از عشقم کم نشده، چراغش نیز خاموش نمی شود.
3ـ دقت در عمل :
حقیقت دیگر احسان آن است که بنده اعمال مربوط به خود را به خوبی انجام دهد. اگر نماز و روزه است، به تمام معنا کامل باشد. اگر به دیگران نیکی می کند، بی منّت و پنهانی باشد. بنابراین اگر انسان چنین احسانی داشته باشد:
)إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ(([25])؛ «یقیناً خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمیکند.»
امام محمدباقر(ع) درباره اوصاف نیکوکاران و یا محسنین فرمودند:
«سُئِلَ النَّبیُّ(ص) عَن خِیارِ العِبادِ، فَقَال:الَّذِینَ إذَا أحْسَنُوا اسْتَبشَرُوا، وَإذَا أساؤُوا اسْتَغفَرُوا، وَإذَا أُعْطُوا شَکَرُوا، وَإذَا ابْتُلُوا صَبَرُوا، وَإذَا غَضِبُوا غَفَرُوا([26])؛ از پیامبر(ص) درباره بهترین بندگان سؤال شد، حضرت فرمود: ایشان کسانی هستند که چون کار نیکی انجام دهند، خوشحال و شاد میشوند و هنگامی که کار زشتی از آنان سر زند، از خدا طلب مغفرت میکنند و زمانی که نعمتی به آنان عطا شود، سپاس میگزارند و چون به بلا و آزمایشی مبتلا شوند، صبر و شکیبایی میورزند و هنگامی که از کسی به خشم آیند، گذشت میکنند.»
آری، یکی از نشانههای نیکان و بندگان نیکو این است که چون کار نیکی مانند عبادت و خدمت به خلق و به کارگیری حسنات از آنان صادر می شود، خوشحال می گردند و خوشحالی آنان به خاطر این است که خدای مهربان توفیق انجام نیکی ها را رفیق راهشان کرده و شادمان از این هستند که جسم و جان و وقت خود را برای خدا هزینه کرده اند.
نیکان یا محسنین انسان هایی هستند که از جمال باطن و زیبایی درون و ارزش های معنوی برخوردارند. بی تردید هنگامی که انسان به زیبایی باطن آنان و ارزش های معنوی ایشان آگاه شود، در قلب خود کشش و محبتی فراوان نسبت به آنان احساس می کند و در حقیقت با این شناخت، به اجرای فرمان حق یعنی محبت و ارادت نسبت به ایشان دست مییابد. اخیار به خاطر دارا بودن ارزش های الهی و انسانی مورد توجه خدایند. ازاینرو بر انسان لازم است با تکیه بر شناخت آنان به دوستی و مهرورزی نسبت به آنان برخیزد و آنان را برای معاشرت و همنشینی برگزیند و از نفس پاکشان برای تصفیه قلب خود استفاده کند.
مهرورزی به نیکان و دوست داشتن آنان، برای قلب عبادتی بس مهم و زمینه ای برای جلب رحمت و رأفت و عطوفت حضرت حق نسبت به خود است.
البته خداوند رحمان نیز از آنها دست برنمی دارد و ایشان در مقام معیت با حضرت حق به سر میبرند:
)إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَالَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ(([27])
—————————————————
[22]. بحارالانوار:7 7/ 24؛ تفسیر حکیم: 3/ 83.
[23]. بحارالانوار:67/196، باب 53، حدیث 2؛ «قَوْلُ النَّبِیِّ(ص) الْإِحْسَانُ أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَکُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ».
[24]. قصص(28):77؛ «و همانگونه که خداوند به تو نیکی کرده [با هزینهکردنِ ثروتت، به مردم] نیکی کن!»
[25]. توبه(9): 120.
[26]. الکافی: 2/ 240، باب المؤمن وعلاماته، حدیث 31؛ الامالی«صدوق»: 10، المجلس الثالث، حدیث 4.
[27]. نحل(16): 128؛ «بیگمان خداوند با کسانی است که [از او اطاعت کردند، و از محرّماتش] پرهیز داشتند، و نیز با نیکوکاران است»
برگرفته از کتاب سیمای نیک
?????
✅پرسش:
داستان هاي قراني سنبليک هستن يا واقعيت دارن ؟
?پاسخ:
همه داستان هاي قرآني واقعيت هاي تاريخي هستند که به وقوع پيوسته است و بعد قرآن کريم آن ها را بيان کرده است.
☘️در خود قرآن هم به حقيقت و واقعي بودن اين داستان ها اشاره شده است:
“لَقَدْ کَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِي الأَلْبَابِ مَا کَانَ حَدِيثاً يُفْتَرَى وَ لَـکِن تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ کُلَّ شَيْء وَ هُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْم يُؤْمِنُونَ"؛(يوسف، 111) به راستى که در سرگذشت آنان براى خردمندان عبرتى است، سخنى نيست که به دروغ ساخته شده باشد، بلکه تصديق آنچه [از کتاب هايى] است که پيش از آن بوده و روشنگر هر چيز است و براى مردمى که ايمان مى آورند رهنمود و رحمت است.
?و: “وَ کُـلّاً نَّقُصُّ عَلَيْکَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَکَ وَجَاءکَ فِي هَـذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَةٌ وَ ذِکْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ"؛( هود، 120) و هر يک از سرگذشت هاى پيامبران [خود] را که بر تو حکايت مى کنيم چيزى است که دلت را بدان استوار مى گردانيم و در اينها، حقيقت براى تو آمده و براى مؤمنان اندرز و تذکرى است.
?قرآن کتاب هدايت و از سوي حق مطلق است و امکان ندارد قصه هاي ساختگي را براي هدايت بيان کند. اصولاً خداوند متعال به اين کار نياز ندارد.
?البته قصه يکي از راه هاي هدايت و تفهيم مطلب است و عالمان بزرگ ما نيز از داستان به بهترين وجه براي بيان مقصود خود استفاده کرده اند. در داستان هاي بشري تخيل اشکال ندارد، اما قرآن کتاب تاريخ و داستان نيست. در آن جز حق چيزي يافت نمي شود و حق را با امور خيالي و ساختگي و غير واقعي تلفيق نمي کند؛ زيرا در اين صورت حق نخواهد بود.
✍️اساساً از ويژگى هاى دعوت پيامبران الاهي، پرهيز از استفاده از راه هاى نامطلوب در تبليغ است -که اصل اعتماد مخاطبان را مخدوش مى کند- از اين رو، پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) مانند ساير پيامبران، براى رساندن پيام الاهى به مردم، نيازى به ساختن افسانه يا داستان هاى غير واقعى نداشتند تا بپذيريم داستان هاى قرآن کريم غير واقعى بوده است
☘️علامه طباطبائى در نقد کساني که داستان هاي قرآن را سمبليک مي دانند، در ذيل داستان آزر عموى حضرت ابراهيم (علیه السلام) مي گويد:
?برخى پژوهشگران گمان کرده اند اين که قرآن کريم در بسيارى از داستان هاى گذشتگان، عناصر اصلى قصه مانند زمان، مکان و شرايط طبيعى، اجتماعى و سياسى را ذکر نمى کند، از آن رو است که قرآن در قصه گويى روشى برگزيده است که بهتر به هدف و مقصد برسد، بى آن که در صدد بازشناساندن درست از نادرست باشد؛ از اين رو، ممکن است در راه رسيدن به مقصد خويش (يعنى هدايت آدميان به سعادت)، از داستان هاى متداول ميان مردم يا اهل کتاب بهره گيرد، هرچند به صحّت آنها اطمينانى نباشد يا حتى قصه اى خيالى باشد.
?اين سخن خطا است؛ زيرا قرآن کتاب تاريخ يا نوشته اى تخيلى نيست، بلکه کتابى نفوذناپذير است که باطل از هيچ سو بدان راه ندارد، سخن خدايى است که جز حق نگويد و براى رسيدن به حق، از باطل مدد نجويد. چگونه قابل تصور است که مقصدى حق مطلق باشد، در عين حال از طريقى، باطل بدان نفوذ کند؟!(1)
1. طباطبائي، سيد محمد حسين، الميزان، ج 7، ص 165- 166، جامعه مدرّسين، قم.
? خشکمغزانی که فقط خود و مانند خود را مسلمان میدانند؛ از ویژگیهای خوارج امروز
?تنگنظری مذهبی از خصیصههای خوارج است اما امروز آن را باز در جامعه اسلامی میبینیم. خوارج شعارشان از بین رفته و مرده است، اما روح مذهبشان کم و بیش در میان بعضی افراد و طبقات همچنان زنده و باقی است.
? بعضی از خشکمغزان را میبینیم که جز خود و عدهای بسیار معدود مانند خود، همه مردم جهان را با دید کفر و الحاد مینگرند و دایره اسلام و مسلمانی را بسیار محدود خیال میکنند.
? استاد مطهری، جاذبه و دافعه علی علیه السلام، ص۱۳۹
“…و همه روی #قانون عمل بکنید .
#قانون_اساسی را باز کنید، و هرکس #مرز و حد خودش را تعیین کند. به #ملّت هم بگویند که قانون اساسی ما برای #دولت این را وظیفه کرده است؛ برای #رئیس_جمهور این را؛ برای #مجلس این را… در لفظ فقط نباشد، و در واقع خلاف. واقعاً سرفرود بیاورید به #قانون؛ و واقعاً سر فرود بیاورید به #اسلام. لفظ را همه میگویند…. این مردم #زاغه_نشین که شماها را روی مسند نشاندهاند ملاحظه آنها را بکنید، و این #جمهوری را و …
#بترسید از آن روزی که #مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست و یک انفجار حاصل بشود. از آن روز #بترسید که ممکن است یکی از «ایام الله» - خدای نخواسته - باز پیدا بشود. و آن روز دیگر قضیه این نیست که برگردیم به 22 بهمن. قضیه [این] است که فاتحه همه ما را میخوانند!…. “
#صحیفه_امام
جلد 14 - صفحه 380
سخنرانی در جمع #نمایندگان مجلس شورای اسلامی
بمناسبت ۱۴خرداد سالروز ارتحال بنيانگذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی رحمةالله علیه
روحش شاد و یادش گرامی باد
?????













آخرین نظرات