خاطره ای از #علامه_جعفری (ره)
آقای رسول مسعودی می گوید:
ما افتخار داشتیم چند سال در همسایگی استاد #جعفری واقع در فلکه دوم صادقیه ، بلوار آیتالله کاشانی سکونت داشته باشیم . در همسایگی ما و ایشان، پیرمردی #آهنگر بود که در منزل خود کار میکرد.
من در یک روز گرم تابستانی حدود ساعت 5 بعد از ظهر با هماهنگی قبلی برای طرح موضوعی به خدمت او (استاد) رسیدم . ایشان طبق معمول در #کتابخانه خود، مشغول #مطالعه و نوشتن بودند.
در حین طرح سۆالم ، صدای پتک همسایه که به آهنگری مشغول بود، به گوش میرسید. به ایشان عرض کردم :
اگر صدای پتک و چکش این شخص مزاحم کار شماست ، من میتوانم بروم و به ایشان تذکر بدهم تا حال شما را مراعات کند.
در جواب این سخن من گفت:
نه ، مبادا به او چیزی بگویید. چون من وقتی در کتابخانهام از مطالعه و نوشتن احساس خستگی میکنم ، صدای پُتک و چکش این پیرمرد، نهیب میزند و به من قدرت میدهد،
و با خود میگویم :
آن پیرمرد در مقابل کوره گرم آهنگری چکش میزند و خسته نمیشود، اما تو که نشستهای و مطالعه میکنی و مینویسی ، خسته شدهای؟
بنابراین ، صدای کار این پیرمرد نه تنها مایه اذیت نیست ، بلکه با شنیدن صدای چکش او، قدرت مجدّد میگیرم و دوباره مشغول مطالعه یا نوشتن میشوم !
امروز 26رجب سالروز وفات علامه جعفری است
شادی روح آن محقق صلوات
┄┅═══••✾❀✾••═══┅
آخرین نظرات