✨﷽✨
◻یکی از شاگردان آیت الله مجتهدی رضوان الله تعالی علیه میگوید
.
✍اگر استاد نمی آمد جایش را پر می کرد، تمام دغدغه حاج آقا مدرسه بود و حتی اگر هزینه سفر حج هم از طرف علاقه مندان برای ایشان تهیه می شد، نمی پذیرفت چرا که مدرسه از همه چیز برای او مهمتر بود؛ حتی اگر طلبه ای در نزد ایشان به دیگری می گفت : فلان عالم به زیارت کربلا رفته ایشان می گفت: غیبت نکن شاید وظیفه او درس و بحث بوده است و این کار او معصیت باشد. بارها تأکید می کرد، درس خواندن عالی ترین و مهمترین وظیفه یک طلبه است، حتی در ایام جنگ هم درس را تعطیل نمی کرد و تعبیری داشت به این مضمون که «این عمامه ها در حکم تانک در مقابل دشمن هستند و در ایام جنگ هم کارخانه تانک سازی تعطیل نمی شود.»
.
◻بر بزرگ منشی و مناعت طبع طلاب تأکید داشت و می گفت: طلبه های این مدرسه برای درس به مدرسه های دیگر نروند، به علت اینکه اگر طلبه به درس فلان آقا برود آن آقا که درس می دهد سر ماه مقداری شهریه می دهد و… خود به خود آن طلبه گدا بار می آید، ولی من می خواهم طلبه ها آقا بار بیایند لذا ایشان استاد خوب به مدرسه می آورد تا طلبه ها جای دیگر نروند، آیت الله مجتهدی قبول نمی کرد در مدرسه او به صورت متفرقه از طرف مراجع شهریه داده شود، چون ایشان اجازه از مراجع داشت خودشان شهریه می داد و با حفظ حرمت و احترام هم شهریه می داد و می گفت، طلبه نباید شهریه بگیرد بلکه باید شهریه به او بدهی، ایشان شهریه را به طلبه می داد آن هم با کرامت و به این وسیله مقام طلبه را بالا می برد و می گفت
طلبه باید غنی الطبع باشد. ایشان به چند مطلب خیلی توجه می داد از جمله نماز شب؛ همچنین در احترام به مراجع خیلی مصرّ بود به درس خواندن خیلی اهمیت می داد و نسبت به حضور و غیاب طلاب حساس بود و به روش و منش و چهره ظاهری طلبه ها خیلی توجه داشت که متعادل باشد و سعی می کرد توکل طلبه ها را بالا ببرد.
.
◻در این اواخر بخاطر ضعف بدنی کمتر به مدرسه می آمد و می گفت: من از همه چیز دل کنده ام و به جای دیگر نظر دارم با اینکه مدرسه برای ایشان از همه چیز حتی از فرزندانشان مهمتر بود، ولی در این اواخر کمتر مدرسه می آمد، ولی علی رغم ضعف بدنی و بیماری، توصیه های لازم را به مسئولین مدرسه و طلاب می نمود. ایشان وصیت کرده بودند در مدرسه خودشان دفن شوند، از پول شخصی زمینی خرید و به مدرسه ملحق کرد و قبری ساخت و برای چند نفر دیگر هم قبر آماده کردند؛ می گفت: بعدها شاید کسی را در اینجا دفن کنند تا من هم تنها نباشم.
آخرین نظرات