مردی مسلمان ، همسایه ای کافر داشت …!!! هر روز و هر شب ، همسایه ی کافر را لعن و نفرین می کرد …! خدایا … جان این همسایه ی کافر مرا بگیر و مرگش را نزدیک کن …! طوری که مرد کافر می شنید …!!! زمان گذشت و آن فرد مسلمانی که نفرین میکرد ، خودش بیمار شد …!!! دیگر نمی توانست غذا درست کند …! ولی غذایش در کمال تعجب سر موقع در خانه اش حاضر می شد …! مسلمان سر نماز می گفت : خدایا ممنونم که بنده ات را فراموش نکردی ، غذای مرا در خانه ام حاضر و ظاهر میکنی و لعنت بر آن کافر خدانشناس که تو را نمی شناسد …!!! روزی از روزها که می خواست برود و غذا را بردارد ، دید این همسایه ی کافر است که برایش غذا می آورد …!!! از آن شب به بعد مرد مسلمان قصه ديگری سر نماز می گفت …! خدایا … ممنونم که این مرتیکه ی شیطان را وسیله کردی که برای من غذا بیاورد …! من تازه حکمت تو را فهمیدم که چرا جانش را نگرفتی
……. جهل امری ذاتی است که با هیچ صراطی ، راهش تغییر نمی کند …!!!
اﺯ ﭘﺮﻓﺴﻮﺭ ﺳﻤﯿﻌﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ :
ﺗﻮ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺩﺍﺭﯼ؟
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ :
” ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺭﻳﺎ، ﻣﺮﻏﺎﺑﻲ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻡ ﮐﻪ ﭘﺎﻳﺶ ﺷﮑﺴﺘﻪ بود! پاﻳﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺧﻞ ﮔﻞ ﻫﺎﯼ ﺭﺱ ﻣﺎﻟﻴﺪ .
ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺧﻮﺍﺑﻴﺪ ﻭ ﭘﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺳﻤﺖ ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﮔﺮﻓﺖ ﺗﺎ ﮔﻞ ﺧﺸﮏ ﺷود .
ﺍﻳﻨﻄﻮﺭﯼ ﭘﺎﯼﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﮔﭻ ﮔﺮﻓﺖ . ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻧﯿﺮﻭﯾﯽ ﻣﺎﻓﻮﻕ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﻭﺟﻮﺩ
ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﯾﻦ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻩ است.
ﺣﺎﻻ ﺍﺳﻢ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺮﻭ ﺭﺍ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺧﺪﺍ ﯾﺎ ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ..
- حمایت و تقویت فعالین مواجهه با کرونا
☑️ رسول خدا (ص) از راههای گوناگون و در مناسبت های مختلف، روحیۀ یارانش را بالا میبرد و روحیۀ دشمن را تضعیف میکرد.
☑️ در بحبوحۀ جنگ بدر، رسول خدا (ص) با صدای بلند فرمودند: «قسم به خدایی که جان محمد در دست اوست، هرکه امروز در جنگ، خشنودی خدا را بطلبد، ثابت قدم باشد و پشت به دشمن نکند و کشته شود جایگاه او بهشت است».
☑️ عمیربنحمام که در حال خوردن خرما بود گفت: «به به! برای آنکه به بهشت در آیم با اینان آن قدر میجنگم تا کشته شود».














آخرین نظرات